اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۰

Update!

مرسی‌ که زود عادت کردی به سیستم daycare عزیزم. فهمیدی که مامانت خیلی‌ کم تحمله! دیگه گریه نمیکنی‌ صبحا. گفتم اینجا بنویسم که خاله‌هات از نگرانی در بیان! کم کم داره از مهد کودک خوشم هم میاد. اونجا نمیدونم چه جوریه که غذا می‌خوری. جدیداً دیگه ناهارتو خوب می‌خوری. شب هم زودتر میخوابی. (بزنیم به تخته یادتون نره ... یکی‌ از خواص مامان شدن اینه که آدم به کلی خل و خرافاتی می‌شه!) این پست‌های لوسم هم به خدا از کم وقتیه ... وگرنه خیلی‌ چیزای خوب هست که باید بیام بنویسم. غلط املائی هام هم از بیسوادی نیست. توی بهنویس مینویسم، عجله دارم پست می‌کنم و بعدش هم forever میره توی google reader میمونه. هیچ جوری هم نمی‌شه درستش کرد! به خدا میرم فارسی تایپ کردن یاد میگیرم.

حق یارتون!

۳ نظر:

  1. YES! that is what completes a cheesy post :-)

    پاسخحذف
  2. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. راستش قبل از اینکه رادین تو دی کر مریض بشه و خیلی هم بی تابی کنه من فکر می کردم اگر بچه ای می داشتم در حالی که خودم بیکار بودم اون رو میذاشتم مهد کودک. ولی بعد که تو ناراحت بودی من هم کمی نگران شدم و فکر کردم که چقدر بین تفکرات آدم و اتفاقات واقعی می تونه فرق باشه.
    راستی این پست هم خیلی بامزه بود. پست های قبلی هم به هیچ وجه بی مزه یا لوس نبودند. خوبی یه وبلاگ خوب اینه که آینه تمام نمای افکار قالب آدم باشه. من که این جور وبلاگ ها رو به اونهایی که برای خدمت به خلق نوشته میشن ترجیح میدم. بوووووووووووس فراووووووووووون

    پاسخحذف