تیر ۰۶، ۱۳۹۷

Iran vs Portugal -- June 25, 2018

شب‌ نوشت


یک هفته است منتظریم. شور و هیجان همه جا رو برداشته. از تهران تا تورونتو. پرچم ایران، پرچم‌های رنگارنگ ایران همه جا هست: با غرور و سرافراز .
دوبار به بهانه‌ی خرید قهوه رفتم دم یک کافی شاپ ایرانی که نزدیک محل کار است. قلبم تاب نیاورد آن همه فریاد دسته جمعیِ از عمق جانِ ایران ایران را. کاش یک جور بوتاکس بود به سلول‌های قلب مان میزدیم. چند نفر جلوی در به من راه دادند که بروم تو. رفتم اما نتوانستم بمانم. اشک داشت راه می‌افتاد. کجا دفن شده بود این همه احساس و شور؟ 
پسرک ۸ ساله‌ام با پدرش رفته بود تماشای مسابقه فوتبال. امروز خیلی از بچه‌های ایرانی تبار فقط نصفه روز مدرسه رفتند. سر ظهر پدرها و مادرهای ایرانی صف کشیده بودند جلوی در مدرسه. همه می‌رفتند تیم ملی ایران را تشویق کنند. تیم ملی ایران.
زل زده بودم به صفحه‌ی مانیتور. چشم برنمی‌داشتم: ایران ۱ - ۱ پرتغال
رونالدو به ایران گل نزد! رونالدو نتوانست به ایران گل بزند. 
حالا هی می‌روم فیسبوک و تلگرام، نوشته‌های ملت را می‌خوانم. از اینکه تیر آرش تکرار شده نوشته‌اند، از اینکه یک ملت دوباره با هم دویده‌اند، با هم نفس کشیده‌اند، با هم رویا دیده‌اند، با هم...با هم... و هی فین فین می‌کنم و هی لایک میزنم. 
چرا باید هشتاد میلیون نفر آدم فقط و فقط به بهانه فوتبال با هم شاد شوند؟ چرا هیچ جشن دسته جمعی دیگری نداریم؟ اصلا چرا تمام افتخار یک کشور هشتاد میلیون نفری باید فقط و فقط فوتبال باشد؟ حیف از دل این بچه‌ها.
من هم باید بنویسم: تیم ملی متشکرم. به خاطر حس غروری که به پسرک ۸ ساله‌ی من دادی که در تورنتوی کانادا از ته دلش برای تیم ایران هورا کشید. از حالا منتظر است تا وقتی ۱۲ ساله شد، دوباره بازی شما را ببیند.

صبح‌ نوشت


ما ملت خیلی جالبی هستیم. مثلا الان از کیروش انتظار داریم که در مقابل تیم پرتغال - تیم هموطنانش- وجدان کاری داشته باشد و اخلاقی و حرفه‌ای عمل کند. 
کاری ندارم که اگر دقیقا عکس این موضوع اتفاق افتاده بود، به مربی بینوای ایرانی چه‌ها می‌گفتیم. چون اتفاق نیافتاده. ولی... یادم هست که یکی از کشتی گیران به نام ایرانی، پیشنهاد مربی‌گری در تیم آمریکا را رد کرده بود. گفته بود "من به کشتی گیر اجنبی فوت و فن یاد نمی دهم که بیاید پشت کشتی گیر ایرانی را به خاک بمالد." (نقل به مضمون). موقعیت کاری آنچنانی را از دست داده بود، چون نخواسته بود یک وقت در موقعیت کنونی کیروش قرار بگیرد. و خب هموطنان ایرانی هم این روحیه ملی گرا را ستوده بودند.
انتخاب بسیار سختی است. انتخاب بین وفاداری به وجدان، و عشق.