مرداد ۱۲، ۱۳۸۹

تو را در لحظه‌یی که به خواب میروی نگاه می‌کنم. حس عجیبی است. پلک‌هایت روی هم میافتند ... باز میکنی‌ و میبندی آرام؛ و یکهو به خواب میروی ... قلبم فشرده میشود هر بار ... نمیدانی خواب چیست کوچولو ... هنوز نمیدانی و خواب تو را میرباید ... چه معصومانه ... چه بی‌خبر ... چه زیبا میخوابی ... نگاهم روی تو مبهوت میماند هر بار ... آرامش ات به من سرایت می‌کند ... روحم با صدای نفسهایت، نفس می‌کشد ... تمام جهان آرام است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر