دی ۱۵، ۱۳۸۹

همین چند لحظه پیش ...

توی خواب بلند بلند گریه می کنی ... بغلت می کنم. راهت می برم. هنوز گریه می کنی ... یک حرکت جدید تو ایران که بودیم یاد گرفتم. روی دستم می خوابونمت و مثل موج تکونت می دم ... زانوهام رو تا می کنم و قدم های بزرگ برمیدارم ...خوابت می بره ...نیم رخت عین یک فرشته ی کوچولو.

بیرون همه جا از برف سفیده ... همسایه روبرویی ایوان خونش رو با چراغ های کوچیک تزئین کرده. بقول یکی از دوستان "عین خارج می مونه"! به تو نگاه می کنم که چقققققققققدر دوست داشتنی هستی. بهت میگم از کدوم ستاره اومدی فرشته کوچولو؟

اینها ثانیه هایی است که من در بهشت زندگی میکنم.

۲ نظر:

  1. خوشحالم ماندانا جونم که تو بهشتی . چه بهشت قشنگی چه فرشته کوچولو خوشکلی.
    همیشه خوش باشی عزیزم

    پاسخحذف
  2. خداییش که خیلی فرشته ی نازی ه. حتما همه بچه ها، نه لااقل اکثر بچه ها همین قدر برای والدینشون عزیزن ولی رادین تو دل همه قند آب می کنه :)

    پاسخحذف