تا قبل از بچهدار شدن،
جذابیت هالووین برایم فقط در این حد بود که گاهی در خیابان یا محل کار آدمهایی با
سر و شکل بامزه و لباسهای متفاوت ببینم: زنی با دو گوش دراز و دم گرد در لباس
خرگوش، مردی با صورت رنگ شده، دماغ قرمز و لباس رنگارنگ دلقکها، بچهای با شنل و
ماسک سوپرمن یا در لباس راه راه زرد و مشکی زنبورعسل. آدمهایی که بسته به روحیاتشان
یا کلاهخود شاخدار و سپر و شمشیرداشتند، و یا لباسی به شکل ساندویچ سوسیس و همبرگر
پوشیده بودند. روحیه بازیگوش و علایق متفاوتشان برایم جذاب بود و هست. اینکه حاضر
بودند در ملاء عام لودگی کنند و مسخرهبازی در بیاورند، و اسباب تفریح خودشان و
بقیه باشند برای من که از ایرانِ همه-چیز-ممنوعِ بیست سال پیش آمده بودم جالب و
عجیب بود و هنوزهم بعد از این همه سال زندگی در کانادا عادی نشده است. اصلا همین
عادی نبودن است که هالووین را جذاب میکند.
از این قبیل جشنها سالی
چند بار در تورونتو برگزار میشود. مثل کارناوال کاریبانا که جشن رقص و
موسیقی اهالی جزایر دریای کارائیب و آمریکای جنوبی است، و یا ''رژهی پراید''
که جشن مختص دگرباشان جنسی است و برای احقاق حقوق قانونی آنها برگزار میشود. در
هر کدام از این جشنها، ماسکها، نقاشیهای روی صورت، و کاستومهای (لباسهای متفاوت)
خاصی به چشم میخورد که دیدنش جالب است، اما هالووین جشنی است که تقریبا همهی بچهها
در آن مشارکت دارند و میتوان گفت بیشتر مخصوص بچههاست.
در کانادا، هالووین را در
مدارس جشن میگیرند. در واقع از همان مهد کودک شروع میشود، مثل کریسمس. کاستوم
بچههای کوچک دل آدم را آب میکند. یکی شبیه توتفرنگی میشود، یکی شبیه نخود سبز
(تام انگشتی بود یا نخودی؟)، یکی دایناسور میشود، یکی کفشدوزک قرمز با پاپیون
سیاه. هر سال در سی و یکم اکتبر (نهم یا دهم آبان)، غروب وقتی هوا کم کم تاریک میشود،
بچهها یک کیسه یا سبد دستشان میگیرند و میروند دم خانهی همسایهها برای جمع
کردن قاقالیلی و هله هوله. رسم این است که هر کس منتظر بچههاست و برایشان
خوراکی آماده دارد، چراغ بیرون خانه را روشن میگذارد و معمولا چند تا دکور
مخصوص هالووین مثل کدو تنبل هم دم در خانهاش میگذارد. بچههای کوچکتر به همراه
یک بزرگسال ، و بچههای بزرگترمعمولا با گروه دوستانشان میروند دم خانهها. در
میزنند و به صاحبخانه میگویند «تریت –اور–تریک». تریت همان
خوراکی است و تریک یک جور تهدید محسوب میشود. یعنی یا بهمون خوراکی میدی
یا جادو جنبلت میکنیم که بدشانسی بیاری و بدبخت بشی! بچههای کوچک عمدتا خودشان
هم معنی این اصطلاح را نمیدانند و من هم به تازگی یافتمش. صاحبخانهها هم شکلات
یا چیپس و پفک و آبنبات و یا اسباب بازی کوچکی چیزی آماده دارند و به بچهها میدهند
و هالووین مبارک میگویند. امسال یکی از همسایهها به بچههایم گردو داده بود.
قبل از بچهدار شدن، ما
مشارکت جدیای در هالووین نداشتیم. سال اولی که بچهاولمان به سن شرعی و قانونی
هالووین بازی رسید، یعنی وقتی حدودا یکسال و نیمه بود، دو روز قبل از هالووین یک
بسته کادو جلوی در خانه پیدا کردیم. یک بسته پر از شکلات و پفک و هله هولههای
دیگر با یک کارت از طرف همسایهی روبهرویی که روابطمان با آنها فقط در حد دست تکان
دادن و ''های'' گفتن از دور بود. توی کارت
نوشته بودند که معذرت میخواهند که شب هالووین نمیتوانند از کوچولوی ما پذیرایی
کنند چون برایشان مسافرتی پیش آمده و آن شب خانه نخواهند بود و برای همین به جایش
این بسته را فرستادهاند. امضا: جک، هلن، جاناتان، و اِمی. ما از روی اسم اِمی
شناختیمشان که اسم سگشان بود. واز آنجا فهمیدیم که هالووین خیلی جدی است و زشت
است اگر در خانه نباشیم و به بچههای محل شکلات ندهیم. از آن به بعد هر سال نوبتی،
یکیمان بچهها را میبرد با کیسههایشان دم خانهی همسایهها هله هوله جمع کنند،
و یکیمان خانه میماند تا با ظرفی پر از هلههولهجات از بچههای محله پذیرایی
کند.
متاسفانه جنبه تجاری و
تبلیغاتی هالووین هم مثل باقی چیزها هر سال بیشتر میشود. یک سری محصولات فقط مختص
هالووین ساخته میشود مثل انواع و اقسام کاستومهای زنانه، مردانه و بچهگانه در
سایزهای مختلف، تزئینات و دکوراسیون داخل خانه و بیرون از خانه، و خوراکیهای
مخصوص هالووین. شرکتهای شکلات سازی و چیپس و پفک سازی، یک سری تنقلات فقط مخصوص
هالووین درست میکنند. مثلا کیتکت که روی بستهبندیاش عکس عنکبوت و
جادوگر و کدو تنبل است و در بستههای کوچک قابل توزیع میآید. تازه چون خیلی از
بچهها به انواع بادام زمینی و درختی و غیره آلرژی دارند، تمام این تنقلات با علامت
استاندارد ''بدون آجیل و چهار مغز'' به بازار عرضه میشوند که همه فیض ببرند.
میگویند هالووین از آیین
پگانها (آیین بیدینان قبل از مسیحیت) وارد رسوم مسیحی شده. این ارواح و اشباح
ترسناک که به درختها آویزان میکنند و نمایانگر ارواح سرگردان مردههاست، صورتکهای
کریهالمنظر وغیره یادگار دوره پِگانهاست. برای مسیحیان، اکتبر ماه قدیسان است. ضمن
اینکه اکتبر موعد درو هم بوده و آغاز پاییز است که سمبلش کدو تنبل و گل داوودی
است. بعدها این داستانها در طول زمان با هم ادغام شده و شلم شوربای هالووین را
درست کرده و بخش تجاری هم با سودی که از این راه به دست میآورد آتشش را دامن زده
است.
از یک ماه قبل از هالووین، فروشگاههای
بزرگ موقتی برپا میشوند. انواع و اقسام کاستومها برای سلیقههای مختلف از لباس
سربازها و شوالیهها گرفته، تا لباسهای سکسی زنانه، و پیراهنهای پرنسسی برای
دختر بچهها، شخصیتهای کارتونی دیزنی، یا لباسهای طرح حیوانات، یا لباسهای
فکاهی و خندهدار مثل کاستوم دونالد ترامپ که یکی دو سال اخیر خیلی مد شده. انواع
کلاه گیسهای زنانه و مردانه، و صورتکهای ترسناک با دندانهای دراکولایی و خونین،
دست و پای بریده شده ، غیره. به غیر از اینها هر کس به تناسب وقت و سلیقه و
خلاقیت و تخیل خود صورتش را گریم میکند و کاستومی برای خودش سر هم میکند. یکی کامپیوتر
لپتاپ میشود و آن یکی لیف حمام.
بچهها هر سال روز هالووین
با کاستوم به مدرسه میروند که این خودش کلی موجب تفریح و سرگرمیشان است. فقط
اجازه ندارند شمشیر و اسلحه پلاستیکی با خودشان به مدرسه ببرند و سر و صورتشان هم
باید معلوم باشد و نمیتوانند ماسک بزنند. همه کارمندان مدرسه از مدیر و معلم و
غیره کاستوم میپوشند و همکلاسی ها معمولا عکس دسته جمعی میگیرند. معلمها برای بچههای
کوچکتر با کدو تنبل (کدو حلوایی گرد) چراغ فانوس درست میکند و به بچهها یاد میدهند
که چطور کدو را تراش بدهند و داخل شکماش را خالی کنند. درست کردن این فانوسها از کاردستیها و دکورهای مخصوص هالووین است. همینطور
که انواع سوپ، کیک و شیرینیهایی که با کدو حلوایی پخته میشود از سنتهای مربوط
به هالووین است.
هالووین برای من کاستومهای
بامزه و تخیلی، قاقالیلی دادن به بچهها، کدو حلواییهای ریز و درشت سفید و نارنجی،
و گلهای رنگارنگ داوودی است.
بعضیها دوست دارند کاستومهای
ترسناک بپوشند و دکور وحشتناک جلوی در خانه بگذارند: سنگ قبر، ارواح آویزان از
درخت، عروسکهای زشتی که وقتی بهشان نزدیک میشوی به سبک فیلمهای ترسناک جیغ میکشند.
اسکلتهایی با چشمهای قرمز از حدقه در آمده که یکهو دستشان را جلوی صورتت میگیرند.
معتقدند این چیزها باعث میشود ترس و وحشت بچهها بریزد. این اعتقاد، هر منشأیی که
داشته باشد، باور و انتخاب من نیست. قبول ندارم که دیدن صورتهای زشت خونآلود
جلاد گونه، یا دست و پاهای بریده – که حتی گاهی بچههای هشت ساله هم میپوشند–
باعث عادی شدن این صحنهها و ریختن ترسشان بشود. با بچههایم دربارهی هالووین صحبت میکنم. میپرسم کدام
قسمت هالووین را بیشتر دوست دارند و چرا؟ و اینکه با پوشیدن کاستومی که انتخاب میکنیم،
چه چیزی را تبلیغ و ترویج میکنیم؟ بهشان میگویم که راز دوست داشتنی بودن و ادامه
یافتن هالووین در برقراری ارتباط با همسایههاست و نه به خاطر ترساندن همدیگر. که خیلی
خوب است که همسایههای پیر ما که تنها زندگی میکنند سالی یکبار منتظر بچهها
هستند که زنگ در خانهشان را بزنند و شادی و هیجان به خانهشان ببرند. برای بچههای
مهاجر و تازه وارد محله، خیلی خوب است که (در این عصر سرد و سنگی) حس دوستی و
نزدیکی با همسایهها را تجربه کنند. حس گرم چراغ روشنی که منتظر است بهشان شیرینی
و لبخند هدیه کند. هالووین، به مثابهی خیلی از سنتهای قدیمیتر همنظیرش در اقصا نقاط جهان، ترویج حس
همسایگی و عطوفت به کودکان و شادی دسته جمعی است و نه عادی سازی صحنههای ترس و وحشت.
وقتی بزرگتر شدند دوست
دارم درباره جنبههای منفی تبلیغات، شبیه سازی جمعی و القاء سلیقه به
جامعه از طریق کاستومهای موجود در بازار، و ترویج بیهودهی مصرفگرایی باهاشون
صحبت کنم. تولید و فروش کاستومهای نایلونی و ماسکهای پلاستیکی به سود یا زیان چه
کسانی است؟ چطور میتوانیم از هالووین برای ترویج شادی، حفظ روحیهی بازیگوش بچهگی، دور هم بودن، و خلاقیت و نوآوری استفاده کنیم؟
به غیر از کاستومهای موجود در بازار، چه کاستومی دوست دارند بپوشند؟ چه
''تریت''هایی برای پخشکردن بین بچهها مناسبتر است؟ آیا دوست دارند لواشک ایرانی
یا مثلا مداد رنگی هدیه بدهند؟
تا قبل از بچهدار شدن فقط قیافهی
بامزهی بچهها در کاستومهایشان برایم جالب بود ولی حالا حسشان را درک میکنم،
میدانم برای هالووین چقدر انتظار کشیدهاند. ازشان دربارهی کاستومهایشان سوال
میکنم و زیاد وقتشان را نمیگیرم تا بدوند در خانهی بعدی و هله هولهی بیشتری
جمع کنند. گاهی هم خودم کاستوم میپوشم و کودک درونم را در جشن و شادی و لودگی و
سبکسریای که هیچ وقت فرصت تجربه کردنش را نداشت، سهیم میکنم.
هالووین دارد به تمام نقاط دنیا رخنه میکند. نگران آن نیستم. نگران تمام سنتهای با معنا و زیبایی هستم که کم کم فراموش و ریشهکن میشوند. قاشق زنی و فالگوش ایستادن چهارشنبه سوریها، آجیل های دورهمیِ مشگل گشا ... کودکان بی خاطره از محبت همسایهها.
نوشتهی: ماندانا جعفریان
https://telegra.ph/جشن-هالووین-11-03
https://telegra.ph/جشن-هالووین-11-03
پاسخحذف