فرق بین
بد و بدتر، مثل اختلاف دمای هوای امروز و فردای تورنتو است. فردا ۱۴ درجه از امروز
گرمتر است. ۱۴ درجه گرمتر، معمولا یعنی اختلاف دمای زمستان و بهار. اما از ۲۰- درجه
به ۶- درجه رسیدن تفاوت چندانی به حال ما نمیکند. هوا همچنان زیر صفر است. هنوز
آنقدر سرد است که حتا یخها هم آب نمیشود.
نتیجهی اول اینکه وقتی آدم به قول اینها deep in shit باشد،
چه یک کمی بالاتر، چه یک کمی پایینتر. یا به قول خودمون آب که از سر گذشت، چه یک
وجب، چه صد وجب.
برای من که با بچهٔ سه ماههام توی خانه نشستهام، آواز
میخونم، آشپزی میکنم، هر وقت خوش که دست دهد فیلمی میبینم، و برنامهٔ مسافرت به
سواحل گرم فلوریدا میچینم، هیچ توفیری ایجاد نمیشود. اما از قرار معلوم
همین اختلاف دما برای عدهای خیلی فرق میکند. برای کسانی که هر روز با
اتوبوس رفت و آمد میکنند. آنهم با بچهی کوچک و کالسکه بهدست. برای بیخانمانهای مرکز
شهر. برای رانندههای تاکسی. حتا برای آتشنشانها- و آتش گرفتهها. چون
امروز وقتی رفته بودند برای خاموش کردن آتش، آب توی شلنگ یخ زده بود!
نتیجهٔ دوم اینکه اگر جزو مرفهین کم درد باشی، بد و بدتر برایت مثل سگ زرد و شغال فرق زیادی ندارد. اما اگر درگیر زندگی واقعی باشی آن وقت است که بد را به بدتر ترجیح میدهی که هیچ، جشن هم میگیری که بدتر تمام شد و بد آمد.
خوبیاش این است که میدانیم هوای تورنتو نرم نرمک و با جان کندن بالاخره به بهار میرسد. یعنی یک جایی این ۱۴ درجه گرمتر شدنها بلاخره میشود مثلا از ۸ درجه به ۲۲ درجه رسیدن که آنوقت برای همه کلی فرق میکند. بدیاش این است که زمستان هنوز چهار ماه دیگر ادامه دارد و این چهار ماه گاهی آنقدر طولانی میگذرد که امید آدم ته میکشد.
نتیجهٔ سوم اینکه اگر تغییر از بدتر به بد تداوم داشته باشد، بالاخره یک وقتی به خوب و خوبتر میرسد. کار وقتی خراب میشود که هی بین بد و بدتر لوپ بزنیم.
نتیجهٔ دوم اینکه اگر جزو مرفهین کم درد باشی، بد و بدتر برایت مثل سگ زرد و شغال فرق زیادی ندارد. اما اگر درگیر زندگی واقعی باشی آن وقت است که بد را به بدتر ترجیح میدهی که هیچ، جشن هم میگیری که بدتر تمام شد و بد آمد.
خوبیاش این است که میدانیم هوای تورنتو نرم نرمک و با جان کندن بالاخره به بهار میرسد. یعنی یک جایی این ۱۴ درجه گرمتر شدنها بلاخره میشود مثلا از ۸ درجه به ۲۲ درجه رسیدن که آنوقت برای همه کلی فرق میکند. بدیاش این است که زمستان هنوز چهار ماه دیگر ادامه دارد و این چهار ماه گاهی آنقدر طولانی میگذرد که امید آدم ته میکشد.
نتیجهٔ سوم اینکه اگر تغییر از بدتر به بد تداوم داشته باشد، بالاخره یک وقتی به خوب و خوبتر میرسد. کار وقتی خراب میشود که هی بین بد و بدتر لوپ بزنیم.