توی مهد کودکشون معلمها موهای دختر بچهها رو براشون دو گوشی میکنن. مدل به مدل گوگولی مگولی درست میکنن. خوب بچهٔ من هم دوست داره. چه میدونه که چرا موهای اونو براش درست نمیکنن. چند روز پیش کش موی منو از روی موهام کشید و سعی میکرد به موهای خودش بزنه. من هم داشتم کیف میکردم با قیافهٔ بامزش و میخندیدم. بعدش گفت Anna! فهمیدم که قضیه از چه قراره. بچهم میخواست موهاشو مثل موهای آنا درست کنه. گفتم بیا بشین تو بغلم برات درست کنم. قشنگ اومد نشست تو بغلم. بلد بود که چه جوری باید بشینه که موهاشو ببندم. حالا من هم تازه موهاشو کوتاه کردم! اینقدر دلم سوخت که قبلش براش موهاشو درست نکرده بودم. سعی کردم موهاشو هر جوری که شده بذارم توی کش! حالا یادم باشه که امشب چند تا گیرهٔ کوچیک به موهاش بزنم. اینقدر هم موهای فرفریش نازه وقتی که بلند میشه. یادم باشه که دفعهٔ بعد یه کمی براش موهاشو درست کنم بچهم کیفشو ببره. والا! گور بابای کلیشههای جنسیتی! |
آبان ۰۲، ۱۳۹۰
تبعیض جنسی
مهر ۲۶، ۱۳۹۰
یک سال و نیم = ۱۸ ماه؟
تا حالا هیچ وقت ۱۸ ماه رو ماه به ماه و هفته به هفته نشمرده بودم. هنوز هم خوب یادم میاد که یک زمانی نه چندان دور منتظر بودم که ۱۰ روزه بشی و نافت بیفته (که البته بعد از ۱۰ روز نیفتاد). همونقدر که دلم میخواد بزرگ بشی، همونقدر هم دلم میخواد کوچولو بمونی. همونقدر که خوشحالم که یک سال و نیمه شدی و از آب و گل داری در میائی، همونقدر هم دلم میخواد زمان متوقف بشه وقتی که دستتو میذاری زیر صورت گرد کوچولوت و مثل ماه میخوابی.وقتی که از دور جیغ میزنی و میدوی طرفم با دستای بازت که میائی بپری توی بغلم. قهقههٔ شادی میزنی و مثل یه خرگوش سبک و چالاک میپری این ور و اون ور. آخ که چه نرمی تو. چه نازی تو. چه ملوسی تو. اینقدر تند تند بزرگ و عاقل میشی که من همش عقبم از ثبت وقأیع. و هی هر روز تعجب میکنیم از عقل و شعورت! حالا ماه دیگه میری کلاس toddler. یعنی دیگه baby نیستی و یه پسر کوچولو هستی. بامزه است که من کاملا یک کاراکتر ثابت و یک شخصیت ثابت توی تو میبینم. خیلی جالبه. بزرگ میشی، یعنی عاقل میشی و مهارتهای اکتسابی از محیط کسب میکنی. مستقل میشی به این معنی که کارای خودتو خودت انجام میدی. اما یک هستهٔ ثابت داری. کاملا اینو میبینم و برام خیلی جالبه. یک چیزاییت خودت هستی: مهربونی و خیلی عادل هستی. مثلا اگه بهت انگور بدیم، یه انگور خودت میخوری، یکی میذاری تو دهن بابات، یکی تو دهن من. با اون مشت و انگشتای کوچولوی خوشگل و بامزت! صبح که از خواب بیدار میشی، میخوای هر دو تا مونو ببینی. اگه من بیام بغلت کنم فوری میگی `بابا!` و اگه بابات بیاد بغلت کنه، فوری میگی `ماما!` موقع توپ بازی هم همین طور. هی یک توپ به من، یکی به بابات. اگه مهمون داشته باشیم، تو دهن اونا هم یکی یه دونه انگور میذاری و توپ رو هم با کامل رعایت عدالت به همه پاس میدی به ترتیب و نوبت! هنوز غذا خور خوبی نیستی به غیر از وقتایی که توی daycare هستی. اما میوه، ماست و شیر خوب میخوری. به قول دوستم که خیلی healthy خواری! تو daycare که همه از خوش اخلاقیت تعریف میکنن. خوشحالم که اونجا با بچهها بهت خوش میگذره. توی برگه گزارش روزانت مینویسن که happy boy هستی. قد: تقریبا ۸۰ cm - من با اون خرس مدرجی که توی اتاقت نصب کردم اندازه گرفتم! وزن: یه کمی بیشتر از ۱۰ کیلو سایز پا: ۵ -که البته سایز کفشت ۸ هست! کلماتی که میگی: فارسی: حموم، آب بازی، آب، آب پرتقال -بله! کلمههای سخت و پیچیدهای میگی همینه که میگم باهوشی ؛) البته تو میگی "آبادان" ولی منظورت رو میرسونی :) - ، انگور، موز، توت، ماست، شیر، گوجه، کیک، گوش، چشم، دست، پا، توپ (میگی بوپ)، عینک -جل ال خالق! بابا مامان که عینکی باشن همین میشه دیگه! بچه عینک رو زودتر از چشم یاد میگیره! البته من ۲ روز قبل از اینکه تو ۱۸ ماه بشی رفتم چشمامو عمل کردم و همهٔ شجاعتم رو هم مدیون تو هستم. آدم بعد از سزارین شجاع میشه! :) -، کارتون، ببر، آهو، خرس، جوجو، خرگوش،اسب، هاپ هاپ، بع بع، پر، ابر، ماشین، بچه - فعلا به آدم بزرگا هم میگی بچه-،مرسی، باز (یعنی باز کن یا باز کردن)، نازی، شوکولات، تاب بازی، گُل! انگلیسی: poop (میگی بوپ)، up, hat, hello, all done, pick-a-boo, high five, shoes, baby, more, nose! اینا کلمههای است که بلدی استفاده کنی و معنی شونو میفهمی. وگرنه که این روزا عین طوطی هر چی ما میگیم تکرار میکنی :) ۱،۲،۳،۴،۵ رو هم صدای شمردنشو در میاری و کلا خیلی با شمردن حال میکنی :) کارتون مورد علاقه: baby einstein - wild animal safari, و حسنی نگو یه دست گل شنبهها یک ساعت هم میبریمت کلاس موسیقی که ما خودمون هم عشق میکنیم باهاش. نقاشی میکشی با مداد شمعی، با هم خونه سازی بازی میکنیم، غذاتو با قاشق و چنگال میخوری، خلاصه که از هر انگشتت یه هنر میریزه :) |
اشتراک در:
پستها (Atom)