آبان ۲۵، ۱۳۸۹

CPR for infants and children - سی پی آر برای نوزادان و کودکان

بلاخره یک دوره آموزشی CPR رو رفتم و خیالم راحت شد. از وقتی که حامله بودم تا حالا هی توی فکرم بود. کلاس خیلی خوبی بود و اصلا دلیل اینکه این پست را می نویسم اینه که این کلاس را به دوستای دیگه توصیه کنم. برای کسانی مثل من که توی ایران رشته ریاضی درس خوندن (یا حالا هر رشته دیگری غیراز تجربی. خوشبختانه در کمبود اطلاعات همه با هم برابریم) و جای روده و معده شونو بلد نیستن چه رسد به کمکهای اولیه همچین دوره هایی شدیدا لازمه. خصوصا اگر می دونین که احتمال دیر رسیدن آمبولانس کم نیست. این کلاس به آدم یاد میده که اگر چیزی پرید توی گلوی بچه که راه نفس کشیدن رو بند بیاره چه جوری درش بیارین و به بچه کمک کنین تا آمبولانس برسه. اگر تنفس قطع بشه ، مغز آدم در عرض 5 دقیقه میمیره. دونستن کمکهای اولیه حداقل باعث می شه که برای موارد جزیی دست و پامون رو گم نکنیم. یک آرامش خاطری هم هست برای آدمهای دل نگرانی مثل من که راحت برن زندگیشون رو بکنن.

این دوره ای که من برداشتم یک روزه بود. از 8:30 صبح تا 5:30 بعد از ظهر. اینجا مراکز درمانی ( بیمارستان ها و آمبولانس ها و غیره) از این دوره های آموزشی می ذارن. رایگان نیست ولی قیمتش معقوله. اینو گفتم برای کسانی که فکر می کنن اینجا همه چیز رایگانه! :) دوره کمکهای اولیه بود برای همگان. قسمت عمده درس درباره CPR برای بزرگسالان و کودکان بود.

و اما من فکر میکردم همه شون مادر و پدرهای جدید خواهند بود اما توی کلاس از هر سنی بودن.بعدا فهمیدم که بعضی ها به خاطر کارشون این دوره رو برداشتن. یکی از همکلاسی هام پلیس بود و خیلی برام جالب بود که با یک پلیس همکلاس شدم! اینجا پلیس ها خیلی جذبه دارن. بسکه خوش تراشن! یک خوبی کلاس های اینجا اینه که اینقدر به آدم تمرین عملی میدن که برای انجام کار اعتماد به نفس پیدا می کنی. بعد از هر بخش یک تمرین عملی داشتیم. یک عالمه مانکن و عروسک هم گوشه کلاس ریخته بود. من فکر کردم خب باید با اینا تمرین کنیم. اما یکهو فهمیدم که باید به گروه های سه چهار نفره تقسیم بشیم و نوبتکی رل مجروح و ناجی رو بازی کنیم. تصور اینکه الان باید روی زمین ولو شم و یکی هم بیاد سر تا پامو چک کنه و بعدش هم منو در وضعیت recovery قرار بده، یا اینکه حتی من سر تا پای کسی رو چک کنم خیلی یک جوری بود. هاج و واج مونده بودم که چی کار کنم. به قول شادی این جور وقتاست که ایرانی بودن آدم میره توی چشم آدم! در عرض یک ثانیه چند تا دختر و پسر (زن و مرد یا هر چی که شما می گین) دراز شده بودن روی زمین. من توی این فکر بودم که اگه ایران بود و دختری داوطلبانه ولو شده بود، الان همه مردها یقین داشتن که دختره مالش دلش میخواد!! داشتم به این جماعت بی خیال که فرسنگ ها از دنیای ما دورند نگاه می کردم که خوشبختانه هم گروهیم پیشنهاد داد که رل مصدوم را بازی کند. یک مرد حدودا 40 ساله با خالکوبی روی بازو و گوشواره درگوش. آدم خیلی خوب و آرامی بود و نقش مصدوم را چنان جدی بازی کرد که انگار واقعا نفس نمی کشد. هم گروهی دیگر دختر رشید و خوش هیکلی بود. تقریباهم سن و سال خودم. قد بلند و ورزیده. خیلی رعنا بود اما مدل مانکنی و تیتیش مامانی نبود. پاهای ورزیده. شکم تخت. موهای چتریش یک کم توی صورتش ریخته بود. به من گفت که قبلا این دوره رو برداشته و این کارها رو تمرین کرده و اگه من می خوام تمرین کنم می تونم نقش ناجی (کمکهای اولیه دهنده) رو من بازی کنم. خلاصه هم گروهی های خوبی داشتم. اینجا کلا مورد بد و غیراخلاقی ندیدم. اینه که میگن فرهنگ مردم بالاست. از دختره پرسیدم کارش چیه که کمکهای اولیه باید بدونه. گفت که نگهبان زندانه! زل زده بودم بهش. خب توی این 34 سال عمرم زندانبان ندیده بودم از نزدیک. گفت که از یک استان دیگه منتقل شده اینجا و برای همین باید کورس را دوباره بگذراند. نگاهش نافذ و سرد بود. من سعی می کردم عادی باشم. قبلاها همش فکر می کردم که زندانبان ها توی جامعه چه جوری زندگی میکنن. شغل شونو اعلام میکنن یا نه. بچه هاشون تو مدرسه از شغل پدر و مادرشون حرفی میزنن یا نه. آخه من همیشه به زندانیان سیاسی فکر می کردم و اینکه زندانبان بودن چه شغل بد و کثیفی باید باشد. زندانبان های توی فیلم ها هم که معمولا رذل و بدذات هستن. زندانبان لوطی ندیده بودم که بگه بفرما برو تمرین کن که یاد بگیری بچه ات را چه جوری نجات بدی!

خلاصه که این کلاسا خوبن. هم چیزای مفید یاد می گیرین هم آدمهای جالب می بینین.

۴ نظر:

  1. خیلی با مزه بود
    منتظر دیدنتم

    پاسخحذف
  2. خیلی خیلی بامزه بود و البته پربار :)

    پاسخحذف
  3. وای! من این موسیقی کودک رو قبلا نشنیده بودم. خیلی عالی بود. عاشقش شدم!به همه دوستای نی نی دارم هم معرفی کردم. خیلی مرسی.

    پاسخحذف
  4. Thank you all.
    Mani jan, it is my pleasure.

    پاسخحذف