تیر ۲۹، ۱۳۸۹

این مادر است که از شیر گرفته میشود، نه بچه!


رفتم توی facebook عکسهای جدیدتو آپلود کنم که باز داغ دلم تازه شد :(

یک جائی‌ دوستی‌ برای دوست دیگری نوشته بود که "فکر می‌کنم این مادر است که از شیر گرفته میشود نه بچه" وه که چه عالی‌ گفته بود!

هیچ وقت هیچ وقت فکر نمیکردم که یک روزی عاشق این بشوم که به بچه‌ام شیر بدهم! شیر دادن یکی‌ از چیزهایی بود که من قبلا کلی‌ ازش بدم میومد! یک جور عجیب و چندش آوری! هیچ وقت حتا تصور نمیکردم که به کسانی‌ که به بچشون شیر میدان رشک بورزم!!

شیر دادن من یکی‌ داستان شد پر آب چشم! هنوزم وقتی‌ که فکرشو می‌کنم میبینم که اگه از اول میدونستم چه کار کنم کاملا میتونستم بهت شیر بدم ... یعنی امکان پذیر بود ... همینه که اینقدر ناراحتم! تا دو ماه و نیم با هر زوری که بود یک کم شیری رو که داشتم بهت میدادم ... و چه لذّتی داشت.. خوشحالم که تونستم تجربه ‌اش کنم!

هر چند دوستام بهم میگن که اصلا این چیزا مهم نیست و دکتر خانوادگیمون میگه که "this is society pressure" باز هم دلم هنوز یواشکی حرف خودش را میزند و آه خودش را می‌کشد!

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر