شهریور ۱۲، ۱۴۰۱

کنار آب‌های جهان

کنار آب‌های جهان می‌نشینم
کنار آب‌های جهان که بر هم می‌غلطتند
و از هم کناره می‌گیرند
موج بر موج

چشمها را می‌بندم
هوای سبک ساحل را تو می‌کشم
و آن ته مزه‌ی تلخ فراموش شده‌ی قدیمی
دوباره روی زبانم، ته حلقم می‌نشیند
حس آشنای دوری زنده می‌شود
- بوی دریای خزر
تلخ ولی خوشایند

کنار آب‌های جهان
آرام آرام به هم نزدیک می‌شویم
و می‌دانیم که از هم می‌گذریم
- سرنوشت تمام مسافران این است
تلخ‌ ولی خوشایند

ناشیانه تن به آب میزنم
سرمای گزنده اقیانوس اطلس پاهایم را سِرّ می‌کند
آفتاب تابستان حریفش نیست
موجی می‌کوبد
سرما تا گردنم بالا می‌آید
و ناگهان مزه‌ی شور آب غافلگیرم می‌کند
مزه‌ی شور آب‌های آزاد جهان...

حسی فراموش شده، چیزی از جنس یک کودکی به خواب رفته، از گلویم بیرون می‌جهد.

کنار آب‌های آزاد جهان می‌خندم
آسمان آبی آبی است
موج بلندی که می‌آید خاطرات ما را خواهد شست؟


ماندانا جعفریان
آگوست ٢٠٢٢
@Faros, Portugal

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر