امروز برای اولین بر ناخنهاتو گرفتم نخود زیبای من. این ناخن گرفتن کم چیزی نیست ها! از مناسبتهای مهم و قابل ذکر است. از نظر من کم از مهارت خنثا کردن مین ندارد. یا به همان اندازه نفس گیر است و دقت میخواهد. بعد از ۱۰-۱۱ روز جرات کردم که ناخن هاتو بگیرم. دلم میخواد همیشه به یادم بمونه اون دستای کوچولو و ظریفتو وقتی که دنیا اومدی، ناخن های نرم و نازک و تیزتو. چقدر هم بلند بود. اگه ۳ هفته دیگه دنیا میامدی چقدر بلند میشد! الان بعد از ۱۰ روز، دستات یه کمی توپولی شده. من کاملا بزرگتر شدن انگشتاتو حس میکنم. دارم میبینم که روز به روز بزرگتر میشی. هم خوشحالم و هم دلم میخواد یک جوری این لحظات رو ثبت کنم. بعدن چه جوری بهت نشون بدم که چقدر انگشتت کوچولو بوده؟ شاید برات مهم هم نباشه. همونجوری که برای من اصلا مهم نیست که بدونم وقتی به دنیا اومدم دستم چقدر کوچولو بوده! فکر کنم این جور چیزا برای من، برای مادرت، که اون لحظه تولدت و روز اول زندگیت برام همیشه یک خاطره است، از همه مهمتره. میخوام همیشه یادم بمونه حس قشنگ لمس دستای کوچولت رو. انگشتای باریک و کشیدهات رو. عین دستای عروسک. دلم نمیاد که رنگ به دست و پات بمالم که سایزشو قاب بگیرم. هیچ دوربینی هم نمیتونه سایز و اندازهٔ دستاتو ثبت کنه. برای اینکه بفهمی چقدر دستت کوچولو بوده، ناخن گیر رو گذشتم کنار دستت و عکس گرفتم. یک عکس هم از دست تو در کنار دست خودم گرفتم. یعنی یادم میمونه؟ ناخن های برادرت رو یادمه که چقدر منو متعجب کرده بود. انگار که ناخن بچها رو توی شکم مانیکور میکنن. مرتب و پولیش شده. زیباییش هیچ وقت از یادم نمیره. خیلی عجیبه حس این روزام. تو آخرین بچهٔ من هستی. چرا هی اینو میگم؟ مال هورمون هاست؟ این چه حسیه آخه! عجیب نیست که یکی یک زمانی از نوزاد خوشش نیاد، از بغل کردنش بترسه، هییییچ حسی به نوزاد نداشته باشه، و بعدش یک روزی همون آدم هی دلش بخواد که دورهٔ نوزادی بچهاش هیچ وقت تموم نشه؟ نمیدونی چه آرامشی بهم میدی کوچولو. بغل کردنت، بو کردنت، بوسیدنت و گرمای نرم و کوچولوی تنت ... بهم احساس امنیت میدی. به قول اون شعری که گوگوش خونده بود، امنیت حقیقی و پاک. آرامشی که دلم نمیخواد تموم بشه. برات آروم آروم لالایی خوندم. توی خواب دستت شل شد و تونستم خم بشم روت و ناخن هاتو بگیرم. سخت بود و دلنشین بود. مثل کار کردن روی یک اثر هنری. |
مهر ۱۴، ۱۳۹۲
روز یازدهم: امنیت حقیقی و پاک
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
کشت من رو این متن. جان من یک عکس از انگشتاش بذار منم ببنیم. مرسی و بوس.
پاسخحذفکشت من رو این متن. جان من یک عکس از انگشتاش بذار منم ببنیم. مرسی و بوس.
پاسخحذف